از وقتی که آمدی
دیگه احساس امونم نمیده ... بغض من راه گلوم رو بریده
تو گفتی که با من باش ... من که شدم تمام تو
دیده ام همه چهره تو ... وجودم همه لبریز از یاد تو
یاد مهربونیهات مرهم قلبمه ، آغوشت دوای دردمه
تو فراتر از حسه منی ... تو فراتر از روح و تنی
دلم میخواد پر بکشه بشینه رو شونه هات
محو تماشات شده چه حالی داره چشات
نگات یه جورایی خاصه ، انگار غرق التماسه
هی میخواد نگات کنه ، نگات کنه ، آخه سیر نمیشه از نگات
واست از دلتنگیهاش بگه ، از نبودنت کنارش ، از حال بی قرارش
از وقتی که تو رو دیده ، حال دلش بریده
تو قفس تنگ و تاریک یهو به نور رسیده
دلم میخواد همیشه خنده باشه رو لبهات
از عطر تنت مست بشه ، از گرمی نفسهات
همیشه همرات باشه ، یه آشیانه میخواد
با یه بوسه منو غرق خواب کردی ،با تو انگار تو بهشتم منو سیراب کردی
دلم میخواد واست بخونه با صدای پریشون
یه کمه دیگه پیشم بمون ، دوست نداری دلم پیشت رسوا بشه
مشتم پیشت وا بشه ،دیگه نمیشه رسوا نشد ، دل رو باید وا داد
دلم دیگه رها شده تو دستهای مهربونت ، با تو همصدا شده
میخوام قشنگترین اعتراف دنیا رو نثارت بکنم
دوست دارم ....... دوست دارم....... دوست دارم برای همیشه
91/9/25
KM
یکشنبه 25 آذر 1391 - 1:26:10 AM